اندر احوالات ما درخوابگاه
یه شب تصمیم گرفتیم روح احضار کنیم از قبلش با هماهنگی دوستم یه نخ نامرئی بستیم به پرده و اون سر نخ رو هم یه جوری از زیر تخت ردش کردیم که پیدا نبود خلاصه بچه ها رو جمع کردیم و چراغا خاموش و شروع کردیم اول اسمشو پرسیدیم مثلا مریم بود بعد بش گفتیم یه اقدامی بکن ما متوجه حضورت بشیم بعد یواشکی نخو کشیدم که پرده تکون خورد یهو اتاق رفت رو هوا از صدای جیغغغغ های رنگارنگ!! و هرکدوم به یکی از گوشه های افق پناه بردند قیافه من و دوست خبیث تر ازخودم ^-^ دوستای روح زده :-//// مریم خانوم:)) البته ناگفته نماند که فرداش همه افراد حاضر درمراسم کمیته انضباطی شدند ولی خععلی حال داد! بعععله یه همچین آدم کرمویی بودم من!